قلب های سنگی

گنه کاری در آغوش مرگ بود ، پشیمانی تمام خاطراتش را بنده ی خود کرده بود.

با خود اندیشیدم که چگونه پروردگار و انبیایش ،که چگونه حکایت نینوا ،که چگونه لب های خشکیده ی دختر معصوم حسین ، برای برخی مردمان کافـی نیست. گویی قلب هایشان سخره ای ازنفرت بود ، گویی هنوز ناله های زینب ،  جایگزین زمزمه ی شیاطین نشده بود وگویی چادر های سوخته جامه ی قلب هایشان را سپید نکرده بود.

فریبا ظاهری  نیز در پرتو نمایان شدن باطنش بود و ظاهرش می بایستی در خاک می پوسید.

آنگاهان نیز با خود اندیشیدم ، به عشق دروغین اهالی زمین ؛ آنان که تنها برای نوازش حوریان از نگاه دختران دوری می گزینند و هنگامه ی عبادت ، خدایگان مهر را در حریم قلبشان وارد نمی کنند؛ آنان سودای مرگ را در جام عشق در قفس می ریزند.

یا فرزند حسین ، عاشورا نزدیک است تو در کدام آسمانی ، به زمین بازگرد. .



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها