آرام باش

آرام باش دختر حُسَین، تو که اشک می ریزی لب های آسمان ترک بر می دارد. تو که دست می گذاری بر روی گوش های خونینَت قلب خورشید می سوزد ، ما که انسانیم و ضعیف. زمانی انقدر حقیر شدیم که با دستان آغشته به خون و خیانت وضو گرفتیم. کاش جایزُالخَطا نبودیم و جسارت نمی کردیم.

دختر حُسَین تو که از درد دستان پینه و تازینه ی اصحاب حقارت، به خود می پیچی، اقیانوس ها بیابان می شوند. عمه ی مو سپیدت که دست می گذارد بر روی بدن بی دست برادرش، برق ماه خاموش می شود.

و آن هنگام که رباب برای بدن بیجان فرزندش لالایی می خواند، ملائکه بلوا می کنند.

دختر حُسَین، دختر قافله ی عشق، غیرت را داد بزن بر کوفیان حقیر.

کجایند آنان که در حج ندای اللّه و علی سر می نهند آنان که دیروز فدای نوه ی پیامبر بودند. آری آنان در جهالت خویشتن غرق شدند و مارا غرق کردند در دردِ هجران و شوق عشق.

پس آرام باش دختر حُسَین.

 

 

Image result for ‫حمله به چادرها در عاشورا‬‎


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها